نویسنده: مجتبی قزوینی خراسانی




 
یکی از مطالب مهمی که مورد اختلاف بین معارف قرآن و فلسفه ی بشری است موضوع سعادت و شقاوت است. بر اساس فلسفه، سعادت و شقاوت هم غیر قابل تخلف می باشد. گذشته از اینکه براهین آن ها در موضوع جبر و قضا و قدر مؤید این معنی است به علاوه چون به مذاق فلسفه، نطفه و مزاج بشر، موجوداتی است که بر طبق علل و اسباب تکوینیه عالم موجود گردد؛ و افعال مستند به مقتضیات طبیعت و مزاج خاص می باشد و منتهی به ذات و ذاتی گردد و ذاتی هم غیر قابل تخلف است. بالاخره سعادت و شقاوت هم که نتیجه ی اعمال است تغییرناپذیر و بدون تخلف می باشد یعنی سعید همیشه سعید و شقی همیشه شقی می باشد.
ولی بر اساس معارف قرآن و سنت، سعادت و شقاوت ذاتی که تخلف ناپذیر باشد غلط است. علل و اسباب صدور فعل خیر و شر که منتهی به سعادت و شقاوت می شوند از مقتضیات فعل می باشند و هیچیک علت تامه نیستند. اگر سعادت و شقاوت، امری ازلی یا تغییرناپذیر باشد؛ امر و نهی و ثواب و عقاب از طرف خداوند ظلم می باشد.
لذا در دین مقدس به توبه و انابه و رجوع به سوی خداوند اهمیت بسزا داده شده و در غالب آیاتی که وعده ی عذاب به گنه کاران داده شده توبه کنندگان استثنا شده اند.
(فتوبوا الی بارئکم(1) توبوا الی الله توبه نصوحا(2) انه هو التواب الرحیم(3))
چون سعادت و شقاوت، امری تغییرپذیر است بندگان مؤمن همیشه از گناهان خود در خوف و از رحمت خداوند و قبول توبه در رجا می باشند. و یأس از رحمت خداوند از گناهان کبیره می باشد، زیرا یأس از رحمت، منتهی به نفی قدرت از ذات مقدس و عقیده ی ثابت به تأثیرو تأثر اشیا است، بلکه دست خداوند همیشه باز است که شخص شقی را در اثر توبه و انابه سعید فرماید.
ان کنت من الاشقیاء فامحنی من الاشقیاء و اکتبنی من السعداء.(4)
بلی بسا شود که معصیت و جحود و معانده با خداوند به جایی برسد که شخص، طبیعت اصلی را ضایع کند و طبیعت ثانوی پیدا کند که سخن حق را در او اثری نباشد و به راه راست نیابد (ثم کان عاقبه الذین...)
و بروز این حال نه به واسطه ی عدم امکان تغییر و تبدیل است، بلکه عاصی به واسطه ی اعراض از حق، مستحق خذلان گردد.
(ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم غشاوه)(5)
برای روشن شدن ذهن خواننده، نخست سعادت و شقاوت را معنی نموده، سپس به بیان شبهه و بحث در موضوع می پردازیم.
سعادت، به معنای خوش بختی و کامیابی و شقاوت، بر عکس آن به معنای بدبختی و به رنج افتادن است. به عقیده ی عموم ملیین و معتقدین به جهان دیگر، لذائذ و آلام دنیایی در مقابل لذائذ و آلام اخروی از حیث کیفیت و کمیت قابل مقایسه نیست. به علاوه در این جهان نوش و نیش و شادی و غم به هم آمیخته است. پس سعادت و شقاوت واقعی که مورد بحث است در عالم دیگر ظاهر شود و خوشی و ناخوشی های دنیا مستقلا ملاک این دو امر نیست.
(فاما الذین شقوا ففی النار لهم فیها زفیرو شهیق)(6)
(و اما الذین سعدوا ففی الجنه خالدین فیها...)(7)
چون سعادت و شقاوت اخروی هر کس، نتیجه ی عقاید و افعال اختیاری او مخصوصاً آخرین حالات، یعنی لحظه مردن می باشد. پس سعید، کسی است که با عقیده و ایمان صحیح و عمل پسندیده از جهان رود؛ و شقی، آنکه از ایمان و عمل شایسته بی بهره باشد. و توفیق و خذلان و هدایت و ضلالت، در دنیا از مقتضیات عقاید و افعال پسندیده و حصول سعادت یا شقاوت است.
شبهه در باب سعادت و شقاوت ذاتی فقط این نیست که حق متعال مردم را به ایجاد افعال خوب یا بد سعید یا شقی می کند. چون این توهم، بعینه توهم جبر است. اساس توهم در این باب، این است که انسان به حسب خلقت اولیه و به مقتضای اسباب، سعید یا شقی است و قابل تخلف نیست که بیان آن گذشت. روایات در این باب نیز زیاد است. کسانی که مقلد فلسفه هستند، به بعضی از روایات متشابهه تمسک و استدلال می کنند. با اینکه روایات بعضی را تفسیر می کند؛ یعنی، خود روایات مراد از سعادت و شقاوت را بیان می فرمایند. معروف تر از همه روایت اول و دوم است که در افواه عوام و خواص افتاده و روایات بعد آن را توضیح و بیان می فرمایند.
1-مسندا عن الصادق(علیه السلام) قال قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) الشقی من شقی فی بطن امه)(8)
می فرماید شقی آن است که در شکم مادر شقی شده است.
2-مسندا عن امیرالمومنین ع قال تعتلج النطفتان فی الرحم- الی ان قال- و یکتب الملک ثم یقول الهی اشقی ام سعید فیوحی الله عزوجل من ذلک ما یشاء و یکتب الملک- الی ان قال- فذلک قول الله عزوجل ما اصاب من مصیبه فی الارض و لا فی انفسکم الا فی کتاب من قبل ان نبراها.(9)
راجع به خلقت انسان در رحم می فرماید: نطفه ی پدر و مادر به هم مخلوط می شود- تا اینکه می فرماید: که وحی به ملک می شود که بنویسد حالات جنین را تا اینکه سوال می کند خدای من! آیا سعید است یا شقی؟ پس وحی می فرماید آنچه را که خواسته باشد و ملک می نویسد پس می فرماید: این است معنای آیه ی مبارکه. روایت بعد تفسیر و توضیح این روایت است.
3-مسندا عن ابن ابی عمیر قال سالت ابا الحسن موسی بن جعفر(علیه السلام)عن معنی قول رسول الله (صلی الله علیه و آله) الشقی من شقی فی بطن امه و السعید من سعد فی بطن امه فقال الشقی من علم الله و هو بطن امه انه سیعمل اعمال الاشقیاء و السعید من علم الله و هو فی بطن امه انه سیعمل اعمال السعداء قلت له فما معنی قوله (علیه السلام) اعلموا فکل میسر لما خلق له فقال ان الله عزوجل خلق الجن و الانس لیعبدوه و لم یخلقهم لیعصوه و ذلک قوله عزوجل و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون فیسر کلا لما خلق له فالویل لمن استحب العمی علی الهدی (10)
راوی می گوید: از امام (علیه السلام) معنای قول پیغمبر(صلی الله علیه وآله) را که فرمود شقی کسی است که در شکم مادرش شقی شد و سعید کسی است که در شکم مادر سعید شده است سوال کردم. فرمود: شقی، کسی است که وقتی که در شکم مادر است خدا می داند که پس از آمدن به دنیا اعمال و افعال اشقیا را انجام می دهد و همچنین سعید و می گوید: از امام(علیه السلام) پرسیدم از این کلمه، که فرمود: پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) عمل کنید. هر کسی برای چیزی که خلق شده متمکن است. فرمود: خداوند- عزوجل- جن و انس را برای عبادت و پرستش خود خلق کرده و برای اینکه معصیت کنند خلق نکرده است. این معنای آیه ی مبارکه است پس متمکن فرموده هر کسی را برای امری که او را برای آن خلق نموده گویا سائل توهم کرده بود، معنی روایت این است هر کسی هر کاری را که می کند همان برای او میسر است و غیر آن برای او میسر و مقدور نیست. حضرت رد فرمودند که معنی این نیست.
4-محمد بن عیسی عن القداح عن جعفر بن محمد عن ابیه(علیه السلام) قال خرج رسول الله(صلی الله علیه وآله) قابضاً علی شیئین فی یده ففتح یده الیمنی ثم قال بسم الله الرحمن الرحیم کتاب من الرحمن الرحیم فی اهل الجنه باعدادهم و احسابهم و انسابهم مجمل علیهم لا ینقص منهم احد و لا یزادفیهم احد ثم یده الیسری فقال بسم الله الرحمن الرحیم کتاب من الرحمن الرحیم فی اهل النار باعدادهم و احسابهم و انسابهم مجمل علیهم الی یوم القیامه لا ینقص منهم احد و لا یزاد فیهم احد و قد یسلک بالسعداء طریق الاشقیاء حتی یقال هم منهم هم هم ما اشبههم بهم ثم یدرک احدهم سعادته قبل موته و لو بفواق ناقه و قد یسلک بالاشقیاء طریق اهل السعاده حتی یقال هم منهم هم هم ما اشبههم بهم ثم یدرک احدهم شقاه و لو قبل موته و لو بفواق ناقه فقال النبی (صلی الله علیه وآله) العمل بخواتیمه العمل بخواتیمه العمل بخواتیمه)(11)
مؤید روایت گذشته این روایت است که می گوید پیغمبر(صلی الله علیه وآله) فرمود در حالتی که در دست راست و چپ چیزی گرفته بود پس دست راستش را گشود فرمود کتابی است از خدا در عدد و حسب و نسب اهل بهشت از آنها یکی کم و زیاد نشود پس گشود دست چپ را و همچنان فرمود درباره ی اهل جهنم. سپس فرمود: گاهی سعید عمل کند به عمل اشقیا تا اینکه گویند از اشقیا است و چقدر شباهت دارد به اشقیا، سپس سعادت خودش را قبل از مردن درک کند و گاهی بدکاران مشی کنند به طریق خوبان تا زمان مردن و در آخر امر شقی از دنیا بروند و پیغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: میزان، عمل آخر و خاتمه ی عمل است. این روایت مبارکه مخالف با اساس و روایات گذشته نیست و در مقام اظهار علم حضرت به حال اشخاص است. و نیز در بیان این است که اعمال اشخاص میزان قطعی خوبی و بدی نیست، بلکه میزان حالت وقت مردن است. شاهد بر اینکه شقاوت ذاتی نیست، این است که فرمود: میزان عمل خاتمه ی عمل است و اگر ذاتی بود و قابل تخلف نبود عمل میزان نبود.
5-ابن عیسی عن البرنطی قال سالت الرضا(علیه السلام) ان یدعو الله لامراه من اهلنا بها حمل فقال قال ابوجعفر(علیه السلام) الدعاء ما لم یمص اربعه اشهر فقلت له انما لها اقل من هذا فدعا لها ثم قال ان النطفه تکون فی الرحم ثلاثین یوما و تکون علقه ثلاثین یوما و تکون مضغه ثلاثین یوما و تکون مخلقه و غیر مخلقه ثلاثین یوما و اذا تمت الاربعه اشهر بعث الله تبارک و تعالی الیها ملکین خلاقین یصورانه و یکتبان رزقه و اجله شقیا او سعیدا.(12)
ابن عیسی سوال کرد از امام رضا(علیه السلام) که برای زنی که حمل دارد دعا کند حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: حضرت باقر(علیه السلام) فرموده است دعا برای حمل قبل از چهارماه است.
سائل گفت: این حمل قبل از چهارماه است. پس حضرت دعا فرمود سپس مدت و ترتیب نطفه را بیان و پس از آن فرمود بعد از آنکه مدت چهارماه تمام شد دو ملک خلق کننده از جانب خدا مبعوث شوند و تصویر جنین کنند بنویسند رزق و اجل او را و اینکه شقی است یا سعید. تفصیل و تفسیر این روایت در روایت قبل گذشت.
6-مسندا عن ابی عبدالله(علیه السلام)قال خطب رسول الله (صلی الله علیه وآله) الناس ثم رفع یده الیمنی قابضا علی کفه ثم قال أتدرون ایها الناس ما فی کفی قالوا الله و رسوله اعلم فقال فیها اسماء اهل الجنه و اسماء آبائهم و قبائلهم الی یوم القیامه ثم رفع یده الشمال فقال ایها الناس أتدرون ما فی کفی قالوا الله و رسوله اعلم فقال اسماء اهل النار و اسماء آبائهم و قبائلهم الی یوم القیامه ثم قال حکم الله و عدل حکم الله و عدل فریق فی الجنه و فریق فی السعیر. (13)
این روایت مطابق با روایت چهارم است. در آخر این روایت می فرماید فرقه ای اهل جهنم و فرقه ای اهل بهشت باشند. خدا حکم کرده و خداوند موافق عدل حکم فرموده از این روایت ظاهر می شود که سعید و شقی و اهل نار و بهشت بودن و اطاعت و معصیت نمودن به فعل و اختیار است. اگر به مقتضای ذات و نطفه بود خلاف عدل، بلکه ظلم بود- تعالی الله عن ذلک-
7-عن الدقاق عن الکلینی عن علی بن محمد رفعه عن شعیب العقرقوفی عن ابی بصیر قال کنت بین یدی ابی عبدالله(علیه السلام) جالسا و قد ساله سائل فقال جعلت فداک یا ابن رسول الله من این لحق الشقاء اهل المعصیه حتی حکم لهم فی علمه بالعذاب علی عملهم فقال ابو عبدالله(علیه السلام) ایها السائل علم الله عزوجل ان لا یقوم احد من خلقه بحقه فلما علم بذلک وهب لاهل محبته القوه علی معصیتهم لسبق علمه فیهم و لم یمنعهم اطاقه القبول منه(14)
در بحار فرموده است که این خبر مأخوذ از کافی است و در آن خبر، تفسیرات عجیبه است که باعث سوء ظن به صدق آن می گردد. این تغییرات را داده است تا موافق اهل عدل گردد. متحمل است که صدوق روایت را در کتاب غیر کافی هم دیده باشد مطابق با آنچه نقل فرموده، علاوه اگر روایت مطابق با نقل کافی باشد، به واسطه ی مخالفت آن با اصول مذهب و کتاب و سنت قطعیه، ناچار باید تأویل و توجیه کرد.
و در کافی چنین است
(ایها السائل حکم الله عزوجل لا یقوم له احد من خلقه بحقه فلما حکم بذلک وهب لاهل محبته القوه علی معرفته و وضع عنهم ثقل العمل بحقیقه ما هم اهله و وهب لاهل المعصیه القوه علی معصیتهم لسبق علمه فیهم و منعهم اطاقه القبول منه فوافقوا ما سبق لهم فی علمه و لم یقدروا ان یاتوا حالا تنجیهم من عذابه لان علمه اولی بحقیقه التصدیق و هو معنی شاء ما شاء و هو سره لان علمه اولی بحقیقه التصدیق فوافقوا ما سبق لهم فی علمه و ان قدروا ان یاتوا خلالا ینجیهم عن معصیته و هو معنی شاء ما شاء و هو سر(سره)(15)
8-بالاسناد قال سمعت الرضا(علیه السلام) یقول جف القلم بحقیقه الکتاب من الله بالسعاده لمن آمن و اتقی و الشقاوه من الله تبارک و تعالی لمن کذب و عصی(16)
9-مسندا عن جعفربن محمد عن ابیه عن آبائه علی(علیه السلام) انه قال حقیقه السعاده ان یحتم الرجل عمله بالسعاده و حقیقه الشقاء ان یختم المرء عمله بالشقاء.(17)
10-مسندا عن ابی بصیر عن ابی عبدالله(علیه السلام) فی قول الله عزوجل قالوا ربنا غلبت علینا شقوتنا قال باعمالهم شقوا.(18)
11-مسندا عن ابی عبدالله(علیه السلام) قال ان الله عزوجل خلق السعاده و الشقاوه قبل ان یخلق خلقه فمن علمه الله سعیدا لم یبغضه ابدا و ان عمل شرا أبغض عمله و لم یبغضه و ان علمه شقیا لم یحبه ابدا و ان عمل صالحا احب عمله و ابغضه لما یصیر الیه فاذا احب الله شیئا لم یبغضه ابدا و اذا أبغض شیئا لم یحبه ابدا(19)
12-مسندا ابا جعفر(علیه السلام) یقول ان فی بعض ما انزل الله من کتبه انی انا الله لا اله الا انا خلقت الخیر و خلقت الشر فطوبی لمن اجریت علی یدیه الخیر و ویل لمن اجریت علی یدیه الشر و ویل لمن یقول کیف ذا و کیف ذا(20)
مسلم است که جاری نمودن خیر و شر به دست بندگان توفیق و خذلان یا جزای عمل است چنان که مشروحاً بیان کردیم. آنچه از این روایات مربوط به شقاوت و سعادت استفاده می شود، چند امر است که برای تکمیل مرام بطور خلاصه ذکر می شود:
1-حق متعال، عالم به حال عباد است که شقی و سعید کیست.
2-اینکه اسباب و علل را در سعادت و شقاوت آثاری است. بس انسان در حالی که در شکم مادر است به مقتضای اسباب، سعید یا شقی است و این جبر نیست؛ بلکه به واسطه ی عدم مبالات ابوین به احکام شرعیه است و این شقاوت و سعادت راجع به نطفه در رحم مادر قبل از چهار ماه و دمیدن روح است.
3-علل و اسباب علت تامه، تخلف ناپذیر نیست، بلکه از برای حق متعال رأی و امرو بدا است. سعادت و شقاوت اشخاص، تا آخر عمر معلوم نگردد و اطمینانی به اعمال نیست مگر به آخر عمل و عمر، و ادعیه ی مأثوره دال بر این مطلب است.
4-توفیق و خذلان از ناحیه ی ذات مقدس تبارک و تعالی بر طبق علم اوست به اختیار بندگان واگر بدی ایشان را بداند، آنان را وا می گذارد به حالی که دارند و یا خذلان را زیادتر کند به اینکه نعمت هایی را که به ایشان ارزانی داشته است بگیرد؛ تا عقوبت ایشان باشد یا از جریان خبر به دست آنها منع فرماید، بلکه شر را به واسطه ی عقوبت به دست آنان جاری می کند و اگر از ایشان نیکی بداند مقتضیات عمل نیک را فراهم کند و به آنان توفیق عمل خیر دهد.
5-از برای خدای تعالی، سلطنت و اختیار تمام است و سوال نمی شود از افعالی که به جا می آورد، لکن مردم سوال خواهند شد. وای بر کسی که در مقام سوال و اشکال در افعال حضرت احدیت باشد.

پی نوشت ها :

1-سوره ی زمر،آیه:54
2-سوره ی تحریم، آیه:8
3-سوره ی بقره، آیه:37
4-بحارالانوار، ج:95،ص:162
5-سوره ی بقره، آیه:7
6-سوره ی هود، آیه:106
7-سوره ی هود، آیه:108
8-امالی صدوق، ص:487
9-علل الشرایع،ج:1،ص:95
10-توحید،ص:356
11-قرب الاسناد،ص:13
12-قرب الاسناد، ص:154
13-اصول کافی، ج:1،ص:444
14-توحید، ص:354
15-اصول کافی، ج:1،ص:153
16-قرب الاسناد، ص:156
17-خصال صدوق، ج:1،ص:5
18-توحید، ص:356
19-توحید،ص:357 و 358
20-محاسن،ج:1،ص:283

منبع: قزوینی خراسانی، مجتبی؛ (1387) بیان الفرقان: در بیان اصول اعتقادی شیعه، قزوین: حدیث امروز